اشعار مذهبی

از مسیر علقمه تا قتلگاهت ای امیر
بس که تیر و نیزه بر روی زمین افتاده است

شکر میگویند این نامردمان : که ای خدا
تیر هامان شد تمام از روی زین افتاده است؟


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 283 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:42 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

رفت عباس به میدان و رجز خوانی کرد
مثل حیدر پدرش٬ جنگ نمایانی کرد

گفت زینب به اشاره به حسینش٬ به به
خودمانیم ابالفضل چه طوفانی کرد


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 260 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:36 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

اسلام عليک يا اباصالح المهدى (عج)
ما هم پياله ايم به شرط سبوى اشک
هم ناله ايم لحظه هر گفتگوى اشک
نامى براى صورت عاشق نهاده اند
دولت سراى گريه ميان دو کوى اشک
تطهير دل به خون جگر مى کنم ولى
تطهير ديده مى کنم از هر وضوى اشک
فرياد الفراق شنيدم به گوش دل
از ناله شکسته و بى هاى و هوى اشک
بوى بهار مى وزد از دامن سحر
سجاده ام ببين شده خوشبو ز بوى اشک
خواهى اگر که خوب بخوانى دل مرا
بنشين شبى ز رسم وفا روبروى اشک
تير گناه عصمت ايينه ام شکست
سنگ گناه گشته چنان سد جوى اشک
يا سيدالبکا سرى هم به ما بزن
روى مرا بگير تو بر ابروى اشک
#قاسم_نعمتی


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 283 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:33 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

#حضرت_عباس_ع
#تاسوعا

دستی که در مقابل تو میشود دراز
بی دست علقمه ز کرم میکند پُرش

محمد حسن بیات لو


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 269 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:29 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
.
بر فراز چشم های خود دو چاقو داشته
مردم کج فهم می گویند ابرو داشته

گفته اند عباس نام گونه ای شیر نر است
شیر....آن شیری که چشمانش دو آهو داشته

صرفه جویی می کند تازه به هنگام نبرد
در سرش جای دو ابرو یک ترازو داشته

تا نریزد شهر را بر هم به هنگام عبور
باد در دنبال مویش حکم جارو داشته

تیغ درمانی ست کار این طبیبی که فقط
خود برای زخم های خویش دارو داشته

چهره ای با دشمنان و چهره ای با دوستان
العجب! یک رو ترین آدم دوتا رو داشته

جنگ را بردن نه این که خویش را می برده است
باعث این شد بگویم زور و بازو داشته

#مهدی_رحیمی_زمستان


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 286 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:23 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
.
غصه تنها رفته با اندوه و غم برگشته است
تا که از عباس، دستان قلم برگشته است

دم به نام نامی عباس پایین رفته و
در حقیقت بازدم نه، باز ،دَم برگشته است

از حرم برگشتگان را کار چندان سخت نیست
سخت کار ما بود کز ما حرم برگشته است

سر به هم آورده دیدم بچه ها را در حرم
زود فهمیدم که چیزی چون عَلَم برگشته است

زود فهمیدم که از عباس و از مشک و عَلَم
لااقل از این سه تا یک چیز کم برگشته است

تیر باران می شود در دادگاه آب، چون
جای شب در روز ماهِ متهم برگشته است

آمده یک راست بر قلب رقیه خورده است
از تنش تیری که با زور قسم برگشته است

ارباً اربا یعنی این که در تمام طول راه
یک نفر انگار که هم رفته هم بر گشته است

#مهدی_رحیمی_زمستان


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 275 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:21 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


نیمه شب آمد پریشانم گرفتارم هنوز
میروم این خیمه و آن خیمه بیدارم هنوز

دیدی آخر کینه قوم و قبیله پا گرفت
یک امان نامه چگونه آبرویم را گرفت

السلام ای قبله ایمان ابالفضل آمده
آمدم پابوس بی بی جان ابالفضل آمده

رو نگردانی ز من روح و روان من تویی
من امان نامه نمیخواهم امان من تویی

بند بند پیکرم وقف حیای چادرت
تا مرا داری چه غم داری فدای چادرت

چشمهارا میدهم چشمی نیاید سوی تو
موی من بر نیزه میپیچد فدای موی تو

بشکند فرق سرم اما سرت را نشکنند
من بمیرم احترام معجرت را نشکنند

دست من را میزنند این قوم! دستت بی طناب
قامتم نذرت نمانی زیر نور آفتاب

تیرهارا میخورم تیر نگاهی بکشند
بر غرورت آه تاثیر نگاهی بشکند

از خجالت آب خواهم شد تو هم غصه نخور
جان من بی بی اگر کم شد تنم غصه نخور


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 406 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:20 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

#السلام_علیڪ_یابن_امیرالمومنین

💔حرف دل آب را ڪجا مے زد مشڪ

💔سرتا سر ڪربلا صدا مے زد مشڪ

💔تیرےآمد به قلب عباس (ع) نشست

💔چون طفل رباب دست و پا مے زد مشڪ


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 285 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:14 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

#علی_اکبر_لطیفیان


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 286 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:10 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

درمانده آب بود
درمانده آب بود که برخاک مانده بود
سقا که از وظيفه ي خود دست برنداشت

#علی_محمد_مودب


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 271 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ سه شنبه 20 / 7 / 1395 ] [ 15:09 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]