اس ام اس مذهبی

یا زینب سلام الله علیها؛

زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر ِ قافله خواندن خجسته نیست...


برچسب ها: اس ام اس ,
[ بازدید : 295 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 22 / 7 / 1395 ] [ 15:56 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


زینب جان؛

ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺻﺒﻮﺭی اﺕ ﻫﺰاﺭ ﻋﻘﻞ و ﺩﻟﻴﻞ
ﺯﻥ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻧﺪﻳﺪﻩ اﺳﺖ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺩﺷﺖ ﻗﺘﻴﻞ


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 261 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 22 / 7 / 1395 ] [ 15:54 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

همین
که مینویسم کربلا
شعرم تشنه میشود
قلمم خون میریزد
همین
که مینویسم
حسین
واژه ها
گریه میکنند
آب شرمنده میشود

#سعید_سلگی


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 268 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:42 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت

تو آبی وبه آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت

کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت

شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت

دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت

خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت

از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
....
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت

در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت

#علی_اکبر_لطیفیان


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 273 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:39 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اس ام اس مذهبی

واژه‌ها
سیاهپوش می‌شوند
اشک می‌ریزند
سینه می‌زنند

وقتی حروف نامت را دیکته می‌کنند

«یا حسین»


برچسب ها: اس ام اس ,
[ بازدید : 307 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:36 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

______🌹______

👤 #سعید_بیابانکی


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 268 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:33 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

جمع صفات پنج تن، یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب

نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"انا هدیناه السبیل" ماست زینب

اورا صداکردم" و ما ادراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب

دربارگاه قدس،در سیر الی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب

زنجیره وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینب

گفتیم " عرفنی" ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینب

ممسوس ذات الله و مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینب

دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب

وقتي حسين انا اليه راجعون گفت
مرگ خودش را از خدا مى خواست زینب

محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 312 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:31 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

بسم الله الرحمن الرحيم


#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#رضا_قربانی

شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن

با وضو مادر من شانه به مویش میزد
موی سلطان مرا شمر رها کن بس کن

ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقدر ضربه نزن زود جدا کن بس کن

شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن

خون در شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن

تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن

کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 282 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:29 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


او تشنه و شمشیر به خونش عطشان
بر خاک... به زیر آفتاب و عریان

از آنچه که پیش آمده در عاشورا
چشم تو صباحاً و مساعاً گریان!

#مرضیه_عاطفی_سمنان


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 288 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:28 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


شام غریبان

ناگهان دشت بلاخیز پر از هلهله شد
کوفه با شام سر غارت ما یکدله شد
تب غارت به همه دشت سرایت میکرد
با سرت خولی نامرد تجارت میکرد
از خدا بی خبران هیچ ندارند احساس
معجرم دل نگران است کجایی عباس؟
اتش و دود به سمت حرمت می امد
نیزه ای بود که سمت حرمت می امد
جای یک نیزه به پهلوی سکینه می سوخت
خیمه در اتش کینه ی مدینه می سوخت
دست از جیب خیانت همه بیرون کردند
گوش ها را به خشونت همه پر خون کردند
هر که در غایله بی بهره ز گودال شده
چشم او طالب ارزانی خلخال شده
در هیاهوی حرم پیرهنت را بردند
نیمه شب بود عقیق یمنت را بردند
قطره ای اب حرم را چه مشوش کرده
این رباب است که بر قبر علی غش کرده
گرد خیمه خبر تلخ تری میگردد
نیزه ی حرمله دنبال سری میگردد
حسن کردی


برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 283 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 21 / 7 / 1395 ] [ 15:25 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]