اس ام اس محرم

در عصر غیبتش که جهان کربلا شده
شده
باید برای عشق ، علی اکبری کنیم...


موضوعات: اس ام اس,
برچسب ها: اس ام اس ,
[ بازدید : 379 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:56 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند...
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم!!!
غافل از آن که شهادت را ؛
جز به اهل درد نمی دهند ... !


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 380 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:55 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

گهواره چرا خالی و کس دور و برش نیست؟
اصغر بغل کیست که این جا خبرش نیست
در زیر عبا چیست که مخفی بنمودی
اصغر به کجا رفته که حتی اثرش نیست
من مادرم و غصه ی اصغر جگرم سوخت
سخت است به مادر که بفهمد پسرش نیست
فهمیدم از آن خنده ی مستانه ی دشمن
دشمن هدفِ رفعِ عطش در نظرش نیست
این تیر سه شعبه که کمان کرده رهایش
والله که اندازه ی این قد و برش نیست


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 356 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:53 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

گلچینی از متن های زیبا

هر کدام از اصحاب که رفتندامام حسین(علیه السلام)،حرفی میزد،دعایی میکرد...
اما علی اکبر که خواست برود؛
فقط گفت
مقابلم راه برو...
واشک ریخت...
.
زخم قلب پدر از جسم پسر بدتر بود
اربا اربا دل بابای علی اکبر بود...
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین...


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: محرم ,
[ بازدید : 333 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:51 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


دیگه از غمت باید هوار کنم
دلو آشفته و بی قرار کنم
تیکه تیکه شدی پاره تنم
تن پاشیدتو من چه کار کنم

پسرم بازم منوصدا بزن
یه بار دیگه فقط نوا بزن
واسه اینکه منو دلخوشم کنی
نفسی بکش یه دست و پا بزن

تو که افتادی ببین که افتادم
خبرش پیچید زمین که افتادم
من که هیچی پاشو عمتو ببر
اومدش عمه همین که افتادم

کمر بابات دیگه شکسته شد
تا که پیکرت یه جایی دسته شد
تو عصای دست من بودی علی
دشمنا میگن حسینو،خسته شد

چه جوری تو رواز اینجا ببرم
تو رواز میون صحرا ببرم
کمرم شکسته طاقت ندارم
پیکر پاکتو تنها ببرم’


جواد قدوسی


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 358 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:50 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

معجر فاطمه شد معجر زینب اینبار
گره ی آن گره از مرگ امامی وا کرد
خواست تا عمه ات از خیمه بیاید پیش ات
کوچه ای را جلویش لشگر شامی واکرد

اولین کشته ی عطشان بنی هاشمیان
خنده و هلهله و ساز به جانت افتاد
زهر چشم از همه میخواست بگیرد دشمن
علت این بود که مقراض به جانت افتاد

یک بدن بودی و چل بار تورا آوردند
روی هر عضو تنت جای هزاران ضربه ست
وسعت پیکرت ای آهوی زیبای حرم
به خدا بیشتر از خیمه ی دارالحرب است


رضا قربانی


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 343 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:49 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اس ام اس محرم


هر آدمی ز رفتن خود ردّ پا گذاشت
اما چرا ز رفتن تو ردّ دست ماند؟

السلام علیک یا ابالفضل العباس (ع)


موضوعات: اس ام اس,
برچسب ها: اس ام اس ,
[ بازدید : 364 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:48 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

چقدر سخت کشیدی نفس آخر را
ریختی در وسط معرکه بال و پر را

یادگار پدر خاک،به خاک افتادی
رنگ تکرار زدی خاطرهء مادر را
تو که آیینه در آیینه رسول اللهی
چه کسی جمع کند این همه پیغمبر را

دانه دانه شده ای سیب حرم،مثل انار
نیزه ای چیده و برده است غنیمت سر را

خنجر و تیغ و…عجب آینه کاری شده ای
قاصد حادثه آورده غمی دیگر را

بوده تابوت تو یک عمر به دوش پدرت
آمده بین عبایش ببرد پیکر را

همهء قافله را از نفس انداخته ای
چقدر سخت کشیدی نفس آخر را .

شاعر:محمد جواد مهدوی


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 354 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:44 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی


پدران شهید میفهمند
لذت بوسه ی پسرها را
داغ اولاد باورش سخت است
خم کند قامت پدرها را

پدری را سراغ دارم من
پسرش داشت بر سفر میرفت
پشت پای پسر زمین میخورد
گوییا از دل پدر میرفت

پشت او دست بر محاسن برد
نا خودآگاه زانویش خم شد
خواهرش بین خیمه ها میگفت
ای خدا آه زانویش خم شد

پسرش نه که زندگیش رفت
ون یکاد است روی لبهایش
و نگاهش چه روضه ای دارد
خیره خیره به جای پاهایش

پسرش رفت جانب میدان
چه جلال چه شوکتی دارد
شبه پیغمبر است نامش علیست
مثل حیدر چه غیرتی دارد

تا صدا زد که نام من علی است
بین لشگر عجیب بلوا شد
سر اینکه چه کس به پهلوی او
بزند نیزه سخت دعوا شد

پدر آمد ولی چه امدنی
با کف دست و با سر زانو
نیزه کاری شدست پیکر او
نیزه در سینه نیزه در پهلو

روضه یعنی پدر پسر گریه
روضه یعنی پدر پسر اغوش
روضه یعنی کنار جسم پسر
پدر از فرط گریه رفته ز هوش

بعد یک عمر خون دل خوردن
پسرش بین دشت پر پر شد
با سر نیزه و سر فرصت
واقعا او علی اکبر شد

و سرانجام روضه جمعش کرد
با عبا از چهار گوشه ی دشت
از خداوند صد پسر میخواست

یک پسر رفت و صد پسر برگشت


امیر علوی


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 330 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:42 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]

اشعار مذهبی

حتی تصور غم دنیا بدون تو
آتش کشید بر جگر ما بدون تو
چیزی بگو به خاطر بابای مضطرت
جانش رسیده است به لبها بدون تو
بالای پیکر تو تمام حسین ریخت
چیزی نمانده است ز بابا بدون تو
اینکه دوباره قامت او راست می شود
افتاده بین شاید و اما بدون تو
وقتی توان حرف زدن در گلویت نیست
ای اُف به هر چه نغمه و آوا بدون تو
از بسکه نیزه روی نیزه به پیلویت خورده است
افتاده یاد پهلوی زهرا بدون تو
با نعل تازه جسم تو را پخش کرده اند
جایی نمانده است به صحرا بدون تو
تو میروی و باد سراسیمه می وزد
در خیمه روی چادر زنها بدون تو
قبل از غروب بود سرش روی نیزه رفت
طاقت نداشت مأذنه ات را بدون تو


مصطفی هاشمی نسب


موضوعات: حرف های دل,
برچسب ها: اشعار مذهبی ,
[ بازدید : 345 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 30 / 7 / 1394 ] [ 14:39 ] [ نجات مشهودی ]
[ ]